دری دیلی (فارسجا) ، ایراندا یئرلی بیر دیل دئییل

دری (فارسی) , زبان مهاجر یا بومی در ایران؟

 

72657_619961668029832_505729206_n

برای دیدن قسمت دوم این مقاله لطفا اینجا را کلیک کنید

 

حسن راشدی ( قسمتی از کتاب ترکان و …)

 

کسانیکه می­گویند فارسی دری ادامة زبان پهلویی است که در زمان ساسانیان در مناطق فارس متداول بود راهی کاملاً خطا می­پیمایند و این گفته­ها را بدون پایه و برهان علمی و تنها از سر تعصب بر زبان می­آورند که بر مردم فارس زبان گفته باشند زبان آنها با آمدن زبان بیگانه دری از میدان بدر نرفته و بر حیات خود ادامه داده است !

اگر زبان دری ادامة زبان پهلوی یا فهلوی مردم شیراز و دیگر شهرهای استان فارس بوده, چرا سعدی شیرازی در قرن هفتم هجری همزمان با زبان دری, به فهلوی یا پهلوی که صدها سال هم تحت تأثیر زبان دری بوده شعر سروده است؟

اگر ما می­گوئیم زبان ترکی امروز آذربایجان ادامة زبان ترکی هزار سال پیش و در تداوم زبان کتاب«دده قورقود» است غیرممکن است استاد شهریار در کنار اثر معروف «حیدربابایه سلام» که به زبان ترکی امروز است به زبان هزار سال پیش ترکی, یعنی به زبان دده قورقود هم منظومه­ای بسراید و دیوانی به این زبان داشته باشد ! اما استاد شهریار علاوه بر زبان ترکی, به زبان فارسی که زبان جداگانه و متفاوت از ترکی است نیز شعری سروده و دیوانی تنظیم کرده است, همانطوریکه سعدی شیرازی هم به دو زبان جداگانه فارسی دری (زبان مرسوم دربار), و پهلوی (زبان بومی و اصلی مردم فارس) دیوان تنظیم کرده است!

اگر فارسی دری در تداوم زبان پهلوی بود. چرا تا قرن هفتم هجری حتی یک بیت شعر در منطقة استان فارس که مسکن اصلی فارس زبانان است به فارسی دری سروده نشده است و یک سطر نثر, به زبان دری تا قرن هفتم هجری در این مناطق نوشته نشده است؟!  درحالیکه در مناطق دیگر بخصوص مناطقی که سلاطین, مراکز حکومتی خود را در آن قرار داده بودند آثار فراوان به زبان دری (فارسی) می­بینیم؛ مثل مناطق تاجیکستان و افغانستان که مرکز حکومتهای سامانی و غزنوی بوده و عراق عجم (مناطق مرکزی ایران چون شهر ری, قم, کاشان, اراک, اصفهان) که مرکز حکومت سلجوقیان بوده است!

حتی خود ناسیونالیستهای افراطی هم به دری (فارسی) زبان نبودن مردم مناطق فارس و سروده نشدن حتی یک بیت شعر به این زبان تا قرن هفتم هجری در این مناطق اعتراف دارند!

«اکثر شعرایی که به فارسی شعر گفته­اند این زبان را در محیط مدرسه آموخته­اند حتی سخن پردازی چون سعدی که در محیط خانوادگی به زبان محلی صحبت می­کرد, فارسی را در محضر استاد فرا گرفته است.»[1]

«سلجوقیان . . . نقش . . . در ترویج زبان فارسی در ایران, به ویژه پشتة غربی داشتند. اتابکان در حمایت از اهل ادب, کوشش قابل ملاحظه­ای به خرج داده­اند. سده­های پنجم و ششم هجری دورة شکوفایی نظم و نثر دری . . . در اغلب سرزمینهای غربی است کما اینکه: «از آغاز زبان دری تا روزگار سعدی در ظرف این شش قرن ازدهات کوچک یا شهرهای بزرگ . . . . گویندگانی کوچک یا بزرگ . . . و برخی شاعران دیگر برخاسته­اند و آثاری خوب یا بد از آنها بر جای مانده است, اما تاریخ ادبیات ما از فارس که متاع خاص و مختص آن شعر و شاعر است حتی اسم یک شاعر را ضبط نکرده است و تا جایی که من به یاد دارم یک بیت شعر خواندنی به عنوان محصول این محیط در ظرف این ششصد سال, نگاه نداشته است . . . »[2]

با اسناد و مدارکی که در دست است آشکار می­گردد سلاطین و پادشاهان در هر جا مستقر می­شدند افرادی از آن مناطق برای راهیابی به دربار, زبان دری (فارسی) را که زبان مرسوم شعر دربار شده بود یاد می­گرفتند و به سرودن شعر در شأن و شوکت سلاطین, نوشتن تاریخ فتوحات آنها, و دریافت انعام از دربار می­پرداختند!

به زبان دیگر باید گفت, سلاطین به هر کجا می­رفتند این زبان مهاجر را همراه خود به آنجاها می­بردند, همانطوریکه زبان عربی را هم به عنوان زبان علم همراه خود داشتند!

لذا فرضیه اینکه زبان دری  ادامة زبان پهلوی فارسیان است, فرضیة نادرست و غیرعلمی است و دری و یا فارسی دری زبانی است متفاوت از پهلوی و متعلق به تاجیکها و افغانها که به وسیله سلاطین ترک وارد ایران و سایر مناطق تحت حاکمیت آنان از جمله هندوستان و پاکستان و حتی ترکیه عثمانی شده است؛ لاکن زبان ترکی و بعضی از زبانهای دیگر در مقابل آن مقاومت نشان داده و بر حیات خود ادامه داده­اند ولی زبان پهلوی پارسیان نتوانسته در مقابل آن ایستادگی کند و در داخل آن مستحیل شده و از بین رفته است که آثار آن هنوز هم در بعضی شهرها و روستاهای دورافتاده مناطق فارس نشین باقی مانده است. اگر زبان فارسی دری ادامة زبان پهلوی ساسانی می­بود, فارسی زبانان و فارسی دانان امروز نباید زحمت زیادی در خواندن و فهمیدن معنا و مفهوم زبان پهلوی دوران ساسانی و بعد آن داشته باشند, همچنانکه ترک زبانان آذربایجانی و ترکیه­ای در خواندن و فهمیدن زبان کتاب «دده قورقود» که مربوط به هزار تا هزارو دویست سال پیش است و ترکی امروز آذربایجان و ترکیه, ادامة این زبان است؛ با مشکل زیادی روبرو نیستند و معنی و مفهوم کتاب برای آنها کاملاً آشکار است. در صورتیکه هیچکدام از ایرانیان فارس زبان نمی­توانند از متن چند سطری زبان پهلوی که حتی بعد از اسلام نوشته شده, مثل کتیبه پهلوی «اقلید» در جنوب آباده, کتیبة «تخت طاووس» در استخر فارس و یا متن­های پهلوی که در سده­های سوم و چهارم هجری مثل «بُندهشن, زادسَپَرم, روایات پهلوی[3] و . . . » که همزمان با خلق آثار نظم و نثر به زبان دری نوشته شده­اند چیزی سر در بیاورند. در حالی که آثار نوشته شده در همین سده یعنی در قرن سوم و چهارم هجری به زبان دری, اکنون نیز به راحتی از طرف هر فرد ایرانی فارس زبان و غیرفارس زبان آشنا به فارسی (دری) قابل خواندن و مفهوم است و تفاوت آنچنانی با زبان فارسی امروز ندارد! چنانکه خواندن و درک مفاهیم شعر دری (فارسی) حنظلة بادغیسی اولین شاعر دری­گوی قرن سوم هجری برای هیچیک از ایرانیهای امروز مشکلی ایجاد نمی­کند و اشعار «رودکی» شاعر دوران سامانیان (قرن چهارم هجری) برای همة فارسی دانان به راحتی قابل درک است. حنظلة بادغیسی اهل بادغیس از شهرهای شمال شرقی افغانستان است:

مهتری گر به کام شیر در است           شو خطر کن ز کام شیر بجوی

یا بزرگی و عزّ و مکــنت و جاه         یـا چو مردانت مرگ رویاروی

دو بیت بالا اوّلین شعر فارسی دری و از حنظلة بادغیسی است.

شعری هم از رودکی شاعر قرن چهارم هجری:

بوی جوی مــولین آیـــد همی          یـاد یـار مهربان آیــد همی

ریــگ آمـــو و درشــت راه او         زیر پایم پرنیــان آیــد همی

آب جیحون از نشاط روی دوست        خنگ ما را تا میـان آید همی

ای بخارا شـاد باش و شـــاد زی         میر نزد میهمـــان آیـد همی

میر مـــاه است و بخـارا آسمـان        ماه سوی آسمـــان آید همی

میر سرو است و بخــارا بوستــان        سرو سوی بوستـان آید همی[4]

متنی هم به نثر معمول “دری” در قرن چهارم هجری, بر گزیده­ای از متون تاریخ بلعمی تألیف ابوعلی محمد بن محمد بلعمی که خود ترجمة تاریخ طبری است.

تاریخ بلعمی در سال ۳۵۲ هـ . ق از متن عربی تاریخ طبری که توسط محمدبن جریر طبری و حدود صد سال پیش از آن تألیف شده بود به فارسی دری ترجمه گردید. تاریخ بلعمی اولین و قدیمی­ترین اثر تاریخی به زبان فارسی دری است.[5]

«سپاس و آفرین مر خدای کامران و کامکار و آفرینندة زمین و آسمان را, آنکش نه همتا و نه انباز و نه دستور و نه زن و نه فرزند. همیشه بود و همیشه باشد, و بر هستی او نشان آفرینش پیداست آسمان و زمین و شب و روز و آنچه بدو اندر است . . . و ما خواستیم که تاریخ روزگار عالم اندر آنچه هر کسی گفته است, از اهل نجوم و از اهل هر گروهی که تاریخ گفته­اند, از گبر و ترسا و جهود و مسلمان, هر گروهی آنچه گفته­اند, یاد کنیم اندرین کتاب به توفیق ایزد عزوّجل از روزگار آدم تا گاه رستخیز چند بود؛ و این اندر کتاب پسر جریر نیافتیم, و باز نمودیم, تا هر که اندر وی نگرد, زود اندر یابد, و بر وی آسان شود, انشاء الله تعالی وحَدهُ العزیز.[6]»

اینک متنی به زبان پهلوی مربوط به قرن چهارم هجری, یعنی همان زمانی که حنظله بادغیسی اولین شعر فارسی دری را صد سال پیش از آن سروده بود و رودکی در دربار سامانیان به فارسی دری شعر می­سرایید و ابوعلی محمدبن محمد بلعمی تاریخ طبری را به فارسی دری ترجمه می­کرد!

 

 

روایات پهلوی

 (متن اصلی پهلوی، به شکل تصویر است که اینجا نشان داده نمی شود )

 متنی دیگر به زبان پهلوی از یادگار زریران  و تلفظ آن به لاتین و فارسی, و ترجمة آن به فارسی و تعمّق در تئوری کسانیکه ادعا دارند زبان فارسی- دری ادامة زبان پهلوی است؟ !

 تلفظ متن اصلی پهلوی, به لاتین:

Halā šarwan īgyān abzūd – it kē amwašt

Halā wirāz fatarōwad tō kē amwašt

Halā sēne- murwag bārag- it kē amwašt

Ka-t hamē ēdōn kāmest kū- m (?) abāg hyōnān kārezār kunē nūn ōžad, abgand hē andar im(?) razm, čiyōn, a-gāh, a-ganĵ mardōm, u- t ēn xwehl wars ud rēš wādān wišuft ēstēd, u-t abēžag tan asbān xwsat pad pāy, u-t xāk ō grīw nišast

تلفظ متن  اصلی, به فارسی:

هلاشروان ای گیان ابزود- ایت که اموشت

هلا ویراز فَتَر اوود تو که اموشت

هلا سنه موروگ بارَگ- ایت که اموشت

کَ- ت همه اِدون کامست کو- م (؟) اباگ هیونان کارزار کونه نون اوژَد, ابگند هه اندریم (؟)

رزم, چیون, اَ- گاه, اَ- گنژ مردم, او- ت ان خوهل ورس وادان ویشوفت استد او- ت اَبژَگ تن اسبان خوست پد پای, او- ت خاک او گریونیشست.

ترجمه متن پهلوی, به فارسی:

هلا شیر افکن ستوده جان ! که بر بادت داد؟

هلاگرازِ پیشتاز ! تو را که بر باد داد؟

هلا سیمرغ باره ! که بر بادت داد؟

چون تو همی ایدون خواستی که همانا (؟) با هیونان کارزار کنی, اینک کشته (و)

افکنده باشی در این (؟) رزم, چونان مردم بی (تخت و) گاه (و) بی­گنج, و این موی و ریش تابدار تو را بادها آشفته است, و تن پاکیزة تو را اسبان به پای لگدکوب کردند, و خاک بر تن تو نشسته است.[7]

نمونه­ای که از زبان پهلوی داده شد در صورتیکه ترجمه نشود آیا قابل فهم برای هموطنان فارس زبان می­باشد؟ تازه ترجمة فارسی متن پهلوی که توسط مترجم تلاش شده به تلفظ متن اصلی نزدیک باشد, باز به راحتی قابل درک نیست !

حال آنکه نمونه­ای که از فارسی دری داده شد و مربوط به قرن سوم و چهارم هجری و زمان حکومت سامانیان است و در مناطق تاجیکستان  و افغانستان امروزی متداول بود و هم عصر با زبان پهلوی مردم مناطق فارس می­باشد, کاملاً مفهوم است و تنها فرقی که با فارسی امروز دارد کلمات کمتر بکار برده شده عربی در آن است.

حال به ابیاتی دیگر به زبان پهلوی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم (۵۹۹-۶۰۳ هـ . ق) که در کتاب تاریخی“راحه الصدور و آیـه السرور” محمد راوندی که تاریخ آل سلجوق را در پایان حکومت سلجوقیان به فارسی دری نوشته است و ابیاتی را هم به پهلوی در این کتاب تاریخی آورده است دقت کنیم:

«. . . در عراق و خوراسان کس به خرّمی نرسید و لب کس تمام نخندید تا حقّ عزّ و علا بر تخت او خداوند عالم سلطان بنی آدم سلیمانشاه بن قلج ارسلان را بنشاند و . . . این دولت تا قیامت بماناد بمحمّد و آله, علاء الدوله این بیت به سلطان سلیمن [سلیمان] نبشت, فهلویّه [:]

بواد اروند کوه اج یا بنشّی       اروندا روند بی واداید و شّی[8]

و پسرانش امیر سید مجدالدین همایون و امیر سید فخرالدین خسرو شاه که در این حالت رئیس و پیشواست و جوانمرد مطلق او را توان خواندن چه هم آئین ریاست دارد و هم رسم سیاست داند, روزگارش به مراسم پادشاهی آراسته بود, چون تلاطم امواج فتنه در عراق افتاد او را چشم زخمی برسید و بغدر جمعی در بند افتاد از قلعه سرجهان بفرستاد این وصف الحال بزبان فهلوی, فهلویه [:]

خویش و بییانه و ازاد و بـنده           و انکشان و اتها کیایی بتنده

او جمن خو نشان باهت سمشیر     وز بتـــنگی دریم اسبر بونده

اژان رو واکه بوّ رویم مانــم       نه اج خویشان نه اج بییانه آنم

کی نواکز بأین  بییانه بـومان     دالـــه زیـونده مانم ما نمانم»[9]

بیت­هائیکه به زبان پهلوی یا فهلوی در میان زبان دری, نوشته الراوندی آورده شد در زمانی نوشته شده است که زبان دری بیش از سیصد سال  پیش از آن از افغانستان وارد مناطق مختلف ایران بخصوص مناطق فارس زبان شده و زبان پهلوی فارس زبانان را هم تحت تأثیر خود قرار داده بوده است, با اینحال پهلوی بالا باز قابل فهم برای فارس زبانان امروز ایران نیست !

حتی زبان مردم شهرهایی چون نایین و سمنان و … هنوز هم به فارسی دری تبدیل نشده است و مردم شهر “میمه ” در ۵۰ کیلومتری شمال غربی اصفهان و در مسیر جاده اصفهان – تهران  و شهرکها و روستاهای اطراف به همان زبان اصیل خود ( لهجه ای از پهلوی ) صحبت می کنند و مردم اصفهان زبان  این شهر را متوجه نمی شوند ؛ حتی  تحصیل کرده های شهر میمه و اطراف ، تعصب خاص به زبان خود دارند و زبان خودرا اصیل تر از زبان مردم اصفهان می دانند !

ناصح ناطق که افکار ناسیونالیستی افراطی وی بر همه آشکار است و برای از میان برداشتن زبان ترکی در آذربایجان و دیگر مناطق ترک ایران پیشنهادهای خاص خود را دارد. در کتاب «دربارة زبان آذربایجان» اعتراف می­کند که زبان پهلوی, زبان ایرانیان دورة ساسانی بود که در دورة اسلامی منسوخ شده است. وی در ارتباط با همین موضوع می­گوید: «. . . . اگر در دورة ساسانی زبانهای سغدی و خوارزمی,. . .  پهلوی, سگزی در قسمتهای مختلف ایران رواج داشت, در دوران اسلامی این زبانها به تدریج منسوخ شد و زبان فارسی امروزی برای کتابت و محاوره­ جای زبانهای باستانی را گرفت. به نحوی که از زبان سغدی جز چند لهجة فرعی به نام یغنوبی و غیره در پامیر و از زبان خوارزمی جز مقداری نوشته و خاطره و نام­های ماهها در کتاب بیرونی, و از زبان پهلوی جز چند لهجة فرعی در غرب ایران و مقداری نوشته چیزی باقی نمانده است. ولی گسترش زبان فارسی به عنوان زبان شعر و ادب در دوران اسلامی واقعاً عجیب بوده . . . »[10]

دکتر ناتل خانلری هم در کتاب «زبان شناسی و زبان فارسی» می­نویسد:

«مردم شیراز در قرن هفتم و هشتم هجری به زبان محلی شیرازی سخن می­گفته­اند. اما سعدی و حافظ آثار گرانبهای خود را به آن لهجه ننوشته­اند. نمونة لهجه شیرازی سعدی بیتی است در گلستان و مصراع­هایی در یکی از قصاید مُلَمّع او. در دیوان حافظ نیز غزل ملمّعی هست که چند مصراع به لهجة شیرازی است, این سخنوران بی­شبهه در خانه و بازار به همان لهجه گفتگو می­کرده­اند. اما زبان شاعری و نویسندگی ایشان فارسی دری بوده است.»[11].

در حقیقت دکتر پرویز ناتل خانلری زبان پهلوی شیرازی­ها را که به تدریج در حال از بین رفتن بوده و در گذشته نیز بدان زبان نوشته و می­خواندند و در  زمان سعدی و حافظ, طی صدها سال تحت تأثیر زبان عربی و دری هم بوده «لهجة شیرازی» می­نامد !

دکتر عبدالحسین زرین کوب در مورد از بین رفتن زبان پهلوی پارسیان می­نویسد:

«به هر حال از وقتی حکومت ایران به دست تازیان افتاد زبان ایران نیز زبون تازیان گشت. دیگر نه در دستگاه فرمانروایان به کار می­آمد و نه در کار دین سودی داشت. در نشر و ترویج آن نیز اهتمامی نمی­رفت و ناچار هر روز از قدر و اهمیت آن می­کاست.» زبان پهلوی  اندک اندک منحصر به موبدان و بهدینان گشت. کتابهایی نیز اگر نوشته می­شد به همین زبان بود, اما از بس خط آن دشوار بود اندک اندک نوشتن آن منسوخ  گشت. . . .

از این روی بود که وقتی زبان تازی آواز بر آورد زبانهای ایران یک چند دم در کشیدند. . . »[12]

دکتر رحمت مصطفوی در کتاب «دربارة زبان فارسی» می­نویسد:

«ولی یک واقعه خیلی مهم را در این میانه فراموش نکنیم, و آن اینکه در این ماجرا, و در این میدانهای جنگ و در این دارالحکومه­های عربی, زبان پهلوی مُرد. . . زبانها به دنیا می­آیند, زاد و ولد می­کنند و می­میرند. همین چگونگی مرگ زبان پهلوی و تولد زبان فارسی نمونة دیگر از تحولات زبان است.»[13]

ابن ندیم در کتاب «الفهرست» خود با اتکا به عبداله بن مقفع, دری را زبان درباریان و زبان اهل خراسان و مشرق و اهل بلخ. . . . دانسته است.[14]

ابو عبداله محمدبن احمد خوارزمی که در سدة چهارم هجری می­زیست در کتاب «مفاتیح العلوم» زبان دری را زبان خاص دربار شمرده که «غالب لغات آن از میان زبانهای مردم خاور و لغات زبان مردم بلخ بوده است.»[15]

پروفسور غلامحسین بیگدلی در مقدمة کتاب «صحاح العجم» مربوط به هندوشاه­ بن ­سنجر صاحبی نخجوانی که فرهنگ «فارسی – ترکی» است و در قرن ۱۳ میلادی (۷ هـ . ق) در تبریز تألیف شده است می­نویسد:

«هندوشاه زبانهای فارسی, ترکی, عربی و پهلوی (فارسی میانه) را خوب می­دانسته و آثار متعددی در این زبانها تصنیف کرده است. متأسفانه تاکنون پاره­ای از میراث ادبی وی ناشناخته مانده, از آن جمله فرهنگ گرانبهای «صحاح العجم» یا «تحفه العشاق» را می­توان نام برد.»[16]

پروفسور بیگدلی از آشنایی مؤلف فرهنگ «صحاح العجم» به زبانهای یاد شده سخن به میان می­آورد و از زبان پهلوی, در کنار زبان عربی, ترکی و فارسی (دری) نام می­برد, که دلیل بر این است زبان پهلوی زبانی بوده مستقل, مثل زبانهای ترکی, عربی و فارسی دری, و مؤلف صحاح العجم هم با این زبان آشنا بوده و به این زبان هم اثر آفریده است!

اگر زبان پهلوی, مادر زبان فارسی دری به حساب می­آمد دیگر نیازی نبود از زبان پهلوی, همطراز و برابر با زبان فارسی و موازی با آن نامی برده شود و نام این دو زبان در کنار هم بیاید !

مرحوم سعید نفیسی هم در مورد خاستگاه زبان فارسی دری می­گوید: «نظم و نثر زبان دری را باید زاده ماورالنهر و دربار سامانیان دانست».[17]

نوراله غیاث نویسندة تاجیکستانی, در مورد حاکمیت زبان دری و غلبه آن بر زبانهای دیگر چون پهلوی, سغدی, و خوارزمی و غیره می­گوید:

«. . . . اما در آخر قرن هشت [میلادی] و علی­الخصوص در قرن یازده وضعیت تغییر می­یابد. پیروزی اسلام در این قسمت ایران زمین بعد کشمکشهای قریب نیم عصره, توسعه دائره استفاده زبان دری تاجیکی و غلبه آن بر زبان پارسی میانه با گوئشهای سغدی, پهلوی, خوارزمی و باختری آن, پیدایش خط عربی اساس تاجیکی و از همه مهم- دفاع و پشتیبانی سامانیان از زبان تاجیکی و فراهم ساختن زمینه مناسبی از جانب ایشان برای پیشرفت ادبیات و علم و فرهنگ نو, تدریجاً باز به تغییر محیط زبانی و مقام [موقعیت] زبانها در جمعیت آورد.»[18]

میر هدایت حصاری نویسنده و محقق آذربایجانی دربارة چگونگی حضور زبان فارسی دری در ایران می­نویسد:

«زبان فارسی که امروز در ایران, متداول و حتی  به عنوان زبان رسمی در سرتا سر کشور کاربرد دارد, به شهادتِ تاریخ هیچگونه شباهت و یا رابطه­ای با فارسی (باصطلاح) باستانی ندارد. زبان پارسی باستان نه به معنی فارسی, بلکه به معنی زبان ساکنان منطقه (پارسوا) باستانی است و ربطی به زبان فارسی متداول امروزی ندارد. زبان فارسی کنونی, اصولاً زبان فارسی زبانان امروزی ایران نبوده, بلکه زبانی بوده بنام«دری» (یا فارسی دری) که در ایالت تخارستان افغانستان و اطراف شهر «بغلان» و بخشی از سرزمین امروزی تاجیکستان, در سرزمینی که امپراتوری «کوشانیان» را تشکیل می­داد متداول بوده و از آنجا (بطوریکه خواهیم گفت) به مرور زمان و طی قرون و اعصار به ایران آمده و به عنوان زبان ادبی و بنام فارسی دری در سرتاسر ایران گسترش یافته و حتی امروزه نیز از حیطة زبان ادبی بودن فراتر نرفته و به صورت زبان نوشتاری (کتابی) و زبان رسمی و ادبی کشور باقی مانده است. در سال ۱۹۵۱ میلادی در نزدیکی بغلان (افغانستان) در نقطه­ای موسوم به «سرخ کتل» در ۱۵ کیلومتری شهر «پل خمری» در اثنای راهسازی, خرابه­های یک معبد قدیمی پیدا شد و در آنجا چند سنگ نوشته با الفبای یونانی و به زبان محلی یعنی زبان دری (فارسی دری) و تعدادی مجسمه و مسکوکات با همان خط و زبان بدست آمد. این معبد ظاهراً آتشکده­ای بوده که در سال ۲۴۰ میلادی در اثر آتش سوزی تخریب شده و از بین رفته . . . پیدا شدن این سنگ نوشته به زبان دری, نشانگر این است که این زبان, زبان تقریباً رسمی کشور بوده و زبانی بوده که پیشینة طولانی داشته بطوری که در آن عصر از آن درجه از استقلال ادبی و نوشتاری برخوردار بوده که به آن زبان شعر سروده شده و کتیبه نوشته شده است. این, نشان می­دهد که در حدود ۱۹۰۰ سال پیش (حتی پیشتر از آن) این زبان (فارسی دری) زبان مردم آن محل بوده و ابوریحان بیرونی, البشاری و مقدسی, از آن, به عنوان زبان ولایت تخاری یاد کرده­اند. در همان زمان, زبان و خط رسمی ساسانیان در ایران «پهلوی» بوده و این بدان معناست که این دو زبان همزمان با هم و با استعداد یکسان در دو محل جریان داشته, بدینسان فرضیه برخی از مورخین مانند رضازاده شفق, سیدحسن تقی­زاده و اقبال آشتیانی و جز اینها, دایر بر اینکه فارسی دری شکل تحول یافته زبان پهلوی است, ادعای باطلی است[19]».

دکتر تقی وحیدیان کامیاره نیز دربارة خاستگاه فارسی دری می­گوید:

«مسئله خاستگاه فارسی دری یعنی فارسی نو, معمایی است ناگشوده. . . , به نظر من, فارسی دری برخلاف نظر ایرانشناسان ادامة پهلوی ساسانی نمی­تواند باشد؛ تنها دلیل ایرانشناسان در مورد ادامة پهلوی ساسانی شباهتهای فارسی دری به پهلوی ساسانی است, این استدلال نمی­تواند درست باشد؛ باید غرض آنها از پهلوی ساسانی روشن باشد که زبان چه دوره­ای است. . .

وجود واج­های «ژ», (z)و «غ» (y) در فارسی دری حاکی از این است که این زبان نمی­تواند دنباله پهلوی ساسانی باشد.

 دلیل دیگری که بسیار مهم است و به تنهایی نظریه ادامه زبان پهلوی بودن زبان دری را رد می­کند, این است که بنا به گفته مقدسی در احسن التقاسم تمام لهجه­های خراسان و مشرق [افغانستان و تاجیکستان امروزی] مفهوم است و بهترین زبان بلخی است و زبان اهالی دو مرو . . .  زبان مردم خراسان از دیرباز دری . . .  بوده و اشعاری که در آغاز حکومت اسلامی از مردم این ناحیه نقل می­کنند مؤید این مطلب است. «گو ور خمیر آید- خاتون دروغ گنده». . .  اینها و نمونه­های دیگر همه حاکی از آن است که زبان مردم خراسان و مشرق, از دیر باز زبان دری بوده و این زبان فارسی دری, ربطی به پهلوی ساسانی یعنی زبان مردم فارس ندارد. برای اثبات این نظر به اشعاری که سعدی, داعی شیرازی و حافظ به لهجة شیرازی سروده­اند توجه کنیم:

«پر هفطاثله جونی می­کند               عشغ معری ثخی بونی چش روشت»

در معنی این شعر سعدی میان محققان دو نظر وجود دارد. پیر هفتاد ساله جوانی می­کند- چنانکه عشق قرآن آموز کور را به چشم بینا می­بینی. . . بیتی هم از داعی شیرازی که همزمان سعدی است چنین است:

«اشرزی وم ثخه بنوان نیاز کم شکر از مصر رساند اشیراز»

یعنی, ای شیرازی به من سخن بنما- که بوسیله من رسانده شود شکر از مصر به شیراز.

و بیتی از حافظ:

«به پی ما جان غرامت بسپریمن                 عزت یک وی روشتی از امادی»

یعنی: غرامت خواهیم گرفت- بی روشی از ما دیدی.

این اشعار نشان می­دهد که لهجة شیرازی با وجود اینکه چند قرن تحت تأثیر زبان فارسی دری, زبان رودکی, فردوسی و . . . بوده حتی در قرن هفتم و هشتم هنوز به قدری با فارسی دری متفاوت است که نه تنها برای دیگران بلکه برای خود شیرازیان هم نامفهوم است. اگر زبان دری ادامة پهلوی ساسانی یعنی منطقة فارس می­بود, می­بایست بر عکس باشد یعنی لهجة شیرازی و دیگر لهجه­های فارس, به فارسی دری باشد و لهجه­های خراسان با آن متفاوت.

از سوی دیگر, اگر فارسی دری ادامة پهلوی ساسانی باشد یعنی پهلوی ساسانی منتهی به فارسی دری شده است. چگونه است آثاری که در اواخر دورة ساسانی و تا قرن ۴ و ۵ دورة اسلامی نوشته شده همه به زبان پهلوی است و با زبان دری متفاوت است. . . حتی به گفته بعضی, زبان پهلوی تا قرن هفتم هم هنوز کاملاً از بین نرفته بوده است. پس زبان دری ادامة پهلوی ساسانی نیست.».[20]


[1] –  زبان فارسی در آذربایجان, گردآوری ایرج افشار, ص ۳۸۶- بدیع­الزمان فروزانفر «سخن و سخنوران» ص ۴۹۵.

[2] – زبان فارسی در آذربایجان. . . ص ۳۸۵-  دکتر مهدی حمیدی, بحثی دربارة سعدی, کنگره جهانی سعدی و حافظ شماره ۴۷, ص ۷۰ و ۷۱.

[3] – مراجعه شود به کتاب «زبان پهلوی- ادبیات و دستور» ژاله آموزگار- احمد تفضلّی, صص ۲۳-۳۲ , انتشارات معین چاپ سوم, ۱۳۸۰, تهران.

[4] – تمدن باستانی و فرهنگ زمان سامانیان , مجموعه مقالات, وزارت فرهنگ جمهوری تاجیکستان [شهر] دوشنبه, انتشارات مزدیسنا- ص ۱۴۸- سال ۱۹۹۹ میلادی.

[5] – گزیده تاریخ بلعمی, به انتخاب و شرح دکتر رضا انزابی نژاد, ص ۱۳, مؤسسه انتشارات امیر کبیر تهران- ۱۳۷۳.

[6] – همان کتاب صص ۲۱-۲۲.

[7] – «فرهنگ», مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه) کتاب سیزدهم زمستان ۱۳۷۱ صص ۲۰۷-۲۰۸ . (متن پهلوی بالا و تلفظ به لاتین و ترجمة آن به فارسی, از کتاب یاد شده گرفته شده است, تنها تلفظ متن پهلوی به فارسی از طرف مؤلف به آن افزوده شده است.)

[8] – راحه الصدور  . . . محمد راوندی, تصحیح محمد اقبال صص ۴۶- ۴۵, چاپ  دوم ۱۳۶۳.                            لازم به توضیح است که محمد اقبال مصحح کتاب راوندی در توضیح ابیات پهلوی فوق نوشته است «معنی این فهلویه هیچ معلوم نشد, چنانکه در متن اصلی است به عینه همانطور اینجا نقل کرده می­شود.»

[9] – همان کتاب , همان صفحه.

[10] – «دربارة زبان آذربایجان» ناصح ناطق, ص ۶ سال ۱۳۵۸.

[11] – «زبان شناسی و زبان فارسی» دکتر پرویز ناتل خانلری, ص ۱۴۶.

[12] – دو قرن سکوت, دکتر عبدالحسین زرین کوب, ص ۱۱۲ , چاپ دوم سال ۱۳۳۶.

[13] – درباره زبان فارسی, دکتر رحمت مصطفوی ص ۱۳, مؤسسه عطایی,۲۵۳۵ شاهنشاهی (۱۳۵۵ هجری شمسی).

[14] – مجلة ایران مهر, شماره ۶, دی ماه ۱۳۸۲ ص ۳۳. (خراسان قدیم سرزمینهای داخل افغانستان و خراسان ایران را شامل می­شد)

[15]- آذربایجان و اران . . . عنایت­اله رضا ص ۱۷۰ / خوارزمی, ابوعبداله محمدبن یوسف کاتب, مفاتیح العلوم, ترجمه حسین خدیو جم, انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ص ۱۱۲.

[16] – «صحاح العجم» هندو شاه بن سنجر نخجوانی, باهتمام غلامحسین بیگدلی- مرکز نشر دانشگاهی ص ۵, ۱۳۶۱.

[17] – محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی, سعید نفیسی, انتشارات امیر کبیر, ص ۲۴۶, تهران چاپ سوم ۱۳۲۶.

[18] – تمدن باستان و فرهنگ زمان سامانیان, وزارت فرهنگ جمهوری تاجیکستان, ۱۹۹۹ ص ۱۸۹.

[19] – روزنامه «نوید آذربایجان» سه­شنبه ۸۲/۱۲/۲۶ سال ششم شماره ۳۳۹- ۳۳۷ ص ۶ (ویژه­نامه).

[20] – روزنامه همشهری, یکشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۷۸ شماره ۱۹۷۲ مصاحبه با دکتر تقی وحیدیان کامیاره تحت عنوان: «زبان دری ادامه پهلوی ساسانی نیست.»

زبان فارسی زبان خارجی در ایران زبان وارداتی در ایران، فارسی زبان مادری نیست، فارسی زبان دربار، 
آیا می دانستید که زبان فارسی یک زبان خارجی و وارداتی در ایران هست و کسانی که اکنون زبان مادری شان فارسی است در حقیقت کسانی هستند که زبان مادری شان زبانهای دیگری بوده است و به مرور زمان زبان اصلی خود را از دست داده اند. آیا می دانستید اصفهان تا حدود 200 سال پیش به گویشی از زبان پهلوی سخن می گفتند و هنوز درمیمه و خوانسار و اطراف اصفهان به زبانی که به نام زبان راجی مشهور است سخن می گویند ، در شیراز به همین شکل. آیا می دانستید زبان فارسی کنونی زبانی است که از خارج از ایران وارد شده است و به خاطر زبان شعر و دربار بودن کم کم به عنوان زبان رابط توسط مردم بعضی از قسمتهای ایران پذیرفته شده و کم کم بر دیگر زبانها در ایران غلبه کرده است؟

Yorum bırakın